من مادرم را کشتم
(در باب تبعیض سیستماتیک علیه ن)
نویسنده: حنیف حضرتی
با نگاهی به کار خانگی زمانی که عنوان مطلب را انتخاب میکردم، آنچنان ردی از اشمئزار در وجودم دوید که چند بار خواستم عنوانش را عوض کنم. از طرفی با نگاه احساسی (به معنای نگاهی که از مبادی منطقی و واقعیتها فاصله میگیرد و بـه زور حقیقت را طوری میبیند که خوشایند او باشد.) بخصوص با چنین مواردی مخالفم. تیتر را نگاه میکنم و محتوایی را که میخواهم بنویسم یک بار دیگر از ذهن میگذرانم. اما انگار غیر از حقیقت نیست.
نیمی از جمعیت جهان تنها به سبب جنسیتشان فرودست شده اند،و در بسیاری موارد از زندگی عادلانه محرومند. محرومیت سیستماتیکی که یک انسان را از شکوفایی بسیاری از استعدادهایش، بنا به انتخاب دیگران محروم میکند، مگر کم از قتل دارد؟ مگر فرقی میکند آن زن (بخوانید آن انسان) که میمیرد، مادر فرزندی باشد یا نباشد؟
بدیهیست که در چنین فضای همه قربانی هستند. چه آنکس که ظلم میکند و چه آنکس که ظلم میبیند و هر ظلمی پیش از همه ظلم به خـود ظالم نیز هست و چه بسا بسیاری از این رفتارها بـر اثر محیط چنان درونی شده و بدیهی پنداشته میشود کـه شخص اصلا متوجه آن نمیشود. نه آنکه بخواهد ظلم کندیا ظلم ببیند. بلکه اصلا متوجه نمیشود که ظلمی در جریان است. چه بسا مظلوم خودش (بی آنکه بداند!) چرخه ی ظلم را ادامه میدهد.
از طرفی فهم عرفی ما از جامعه ی پیرامون بنا بر نگاهی که به پاکی ذاتی و ویژگی های انسـان داریـم، اینچنین نیست که چنین ظلم گسترده ای را خودآگاه و از سر اراده ی متفکرانه ی افراد جامعه تلقی کنیـم.بنابراین نخستین گام در شکستن این حلقه، ایجاد آگاهی و حساسیت نسبت به این مطالب است.
کار خانگی چیست؟
کار» میتواند به عنوان انجام وظایفی تعریف شود که متضمن صرف کوشش های فکری و جسمی بوده و هدفش تولید کالاها و خدماتی است که نیازهای انسان را برآورده میسازد.
شغل» کاری است که در مقابل مزد یا حقوق منظم انجام میشود. بنا بر این تعریف، کار خانگی علیرغم آنکه در تعریف کار قرار میگیرد اما از مزیتها و حقوق اولیه ی شغل برخوردار نیست. برای مثال مطابق، قوانین،کارکنان از حق مرخصی، بیمه و ساعت کاری مشخص برخوردارند.
مطابق ماده ی 87 قانون خدمات کشوری، ساعت کار، کارکنان دولت 44 ساعت در هفته است و بر اساس ماده ی 62، روز جمعه، روز تعطیل هفتگی کارگران با اسـتفاده از مزد است. در حالی که کار خانگی از تمامی این حقوق محروم است. کاری تمام وقت و تکرارشونده که حتی ایام تعطیل و در سفر و مهمانی نیز تعطیل نمیشود.
مطابق نتایج تحقیقی که در سال 89 به سفارش معاونت پژوهش دانشگاه تربیت معلم و وزارت کار انجام شده، ارزش افزوده ی کار خانه داری ن (تنهـا ایـن 6 مورد محاسـبه شـده اسـت: پختن غذا، شستن ظروف، نظافت منزل،شستشوی لباس و اتوکشی، مراقبت از کودکان و مدیریت تحصیلی فرزندان) به طور متوسط در هر ماه 640 هزارتومان بوده، در حالی که در همان سال حداقل دستمزد کارگران برابر 330 هزار تومان است.
در کنار موارد فوق باید به جنس کار خانگی نیـز توجه شود که با توجه بـه ماهیت تکرارشونده و محدود کارخانگی در صورت عدم رضایت و عالقه به این امور، میتواند در دراز مدت استهلاک شدید جسمی و روحی ایجاد کند.
اما در عین حال این امر چنان بدیهی و بعضاً پَست تلقی میگردد که گاه بـه گاه، نـه از سر بزرگواری و لطف زن بـه خانواده (تازه اگر میپذیرفتیم ایـن امر انتخاب آزادانه ی ن است)، که وظیفه و ضعف زن به حساب می آید. به گونه ای کـه هر از گاهی در خیابان میشـنویم که برای تحقیر ن اصطلاحاتی نظیر برو ظرفتو بشور»، تو تهش میتونی پشت ماشین لباسشویی بشینی» و. به طور گسترده استفاده میگردد.
علاوه بـر این، حتی در بسیاری از خانواده هایی که این کار را نه وظیفه ی زن، و نه پست و حقیر میشمارند ،همچنان این تلقی وجود دارد که لااقل مدیریت» کارخانگی وظیفه» زن است بدون آنکه حقی برای انتخاب یا عدم انتخاب این امر به او داده شده باشد، یعنـی بـار ذهنی این کار -که کم از بار اجرایی اش ندارد- در چنین خانواده هایی نیز همچنان بر دوش ن است.
درسگفتار مصطفی ملکیان:رویکرد وجودی به نهج البلاغه تاریخ:سال ۱۳۶۹
درسگفتار مصطفی ملکیان:شرح نهج البلاغه تاریخ:سال ۱۳۷۱
درسگفتار مصطفی ملکیان:درسهای نهج البلاغه (دعاهای نهج البلاغه) تاریخ: سال ۱۳۷۲
درسگفتار مصطفی ملکیان:معنویت در نهج البلاغه تاریخ:سال ۱۳۷۹
عرفان کسرایی:
آنچه که مجموعه راز سعی در ترویج آن دارد به وضوح مبتنی بر اطلاعات مغشوش و بدون پشتوانه منطقی و استدلالی و بعضاً به واسطه درک ناصحیح از مفاهیم علمی است. دلیل آن هم واضح است:
راز می گوید: به هر چیز فکر کنی آن را به دست می آوری!
این ادعا به هیچ عنوان قابل تایید یا مردود کردن نیست. می توان هزاران تجربه را تصور کرد که در آن انسان به چیزی فکر کرده و آن چیز به دست نمی آید! در عین حال می توان تجربیاتی را تصور کرد که در آن فرد به چیزی فکر کرده و آن را به دست می آورد. با این وجود چنین ادعایی به وضوح، علمی” نیست. تجربیات علمی باید تکرارپذیر باشند و هر کس با تحصیل شرایط خاص بتواند در هر جای دنیا کذب و صدق ادّعا را به سنجه آزمایش بگذارد و به نتایج یکسانی برسد. همانطور که صدق و کذب معادلات ماکسول، قانون دوم ترمودینامیک و. را در هر آزمایشگاهی در سراسر دنیا می توان آزمود و برای اثبات تجربی آنها نیازی به دستچین کردن اطلاعات ورودی و انتشار نتایج گزینشی و دستکاری شده نیست.
اما ادعای فوق را در هیچ آزمون مستقلی نمی توان اثبات نمود.
این ادعا آشکارا با قواعد منطق سلیم در تناقض است.
برای نمونه تصور کنید که دو مربی تیم فوتبال هر کدام افکارشان را در این جهت منسجم میکنند که پیروز میدان باشند. هر دو بر مبنای آنچه که قانون جذب میگوید اندیشه خود را در این جهت هماهنگ میکنند که در میدان برنده باشند. اما به راستی قانون جذب به سود کدامیک عمل میکند؟
از نگاه علم چیزی به نام قانون جذب وجود ندارد. از دید روانشناسان مثبت اندیشی امری است که میتواند کمک کند تا شما انرژی، برنامهها و تلاشتان را بر روی کار خود متمرکز کنید و به همین علت موفق شوید، اما این بدان معنا نیست که تنها با فکر کردن به یک موفقیت دست یابید بلکه موفقیت شما حاصل برنامهریزی و تلاش جدی شماست. برخی محققان حتی از این امر نیز فراتر رفتهاند و نشان دادهاند که قانون جذب افسانهای بیش نیست. در تحقیقی که توسط محققان دانشگاه هامبورگ صورت گرفت مشخص شدوقتی مغز ما به موضوعی بیش از اندازه فکر میکند نهتنها باعث دستیابی به آن نمیشود بلکه مغز به گمان آنکه آن موضوع خاص وجود دارد، کمتر به شکل عملی به آن پرداخته و نتیجه مطلوب حاصل نمیشود. بهعلاوه میزان انرژی الکترومغناطیس که از مغز انسان، در زمان فکر کردن به علت فعالیتهای بیولوژیکی که صورت میگیرد، ساطع میگردد بسیار کمتر از آن است که بتواند باعث تغییرات فیزیکی در اطراف ما شوند و تغییرات ذهنی ما به شکل فیزیکی هیچ اثری بر جهان ندارند.انتقادات صریح و جدی علمی، روانی و فلسفی نیز به این کتاب وارد است. بسیاری از منتقدان معتقدند تنها کسانی که این کتاب باعث موفقیت و ثروتمندی آنها شده نویسنده و ناشر این فیلم و کتاب بودهاند. همچنین معتقدند که این کتاب امیدهای واهی و بیهودهای به مخاطبانش میدهد که عموماً دارای اثرات منفی است. باربارا درمقالهای نوشته که باورمندان این کتاب لابد بیماریهای خود را رها میکنند و فقط امیدوارند بهبود یابند. یا لابد کسانی که به بلایای طبیعی گرفتار شده و در زله جان خود را از دست میدهند در فرکانس همین واقعه بودهاند و حقشان چنین مرگ دردناکی است. جدا از این استفاده از این فیلم و کتاب بهعنوان عاملی برای پیشرفت کاری، نوعی حیلهگری و تحمیق افراد است.میشل گولدبرگ نوشته: بهعنوان یک باور به مثبت اندیشی این کتاب به خواننده میگوید وقت ذهنت را تغییر بده، سپس تو میتوانی هر چیزی را داشته باشی». این خیلی نگرانکننده است و میتواند بهشدت برای شرایط روانی و تصمیمسازی افراد خطرناک باشد چرا که فرد با این باور عملاً شرایط واقعی و منطقی پشت هر مشکل را ندیده میگیرد
کریستوفر چابریس و دنیل سیمونز در مورد این کتاب مینویسند: این دیگر آخرامان است. رابطه آهنربایی و رازآلود و ارتباط به فیزیک کوانتوم! هرجا شنیدید که کسی قصد دارد با توضیحات غریبی از فیزیک عملکرد ذهن شما را توضیح دهد بلافاصله فرار کنید! امروز ما علومی بنام روانشناسی و نوروساینس داریم که به شکلی کاملاً علمی و روشن جواب سؤالات اینچنینی را دارند. عوامفریبان شبهعلمی با توهم دانستن» سعی میکنند به شما بقبولانند که چیزها را بهتر از دیگران درک کردهاند
پرفسور لیزا رندل مینویسد:خیلی نگران کننده است که نویسنده این کتاب هیچ تحصیلات فیزیک ندارد و حتی شاید در مدرسه هم فیزیک نیاموخته و مدعی است امروز کتابهای بسیار پیچیده فیزیک و کوانتوم را میخواند و کاملاً میفهمد چون دلش خواسته که بفهمد و از آن نگرانکنندهتر اینکه بدون دانش کافی در مورد این موضوعات مینویسد و افرادی آن را میخوانند.
درباره این سایت